کد مطلب:68022 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:390

مجالس مذهبی











كسانی كه علامه ی امینی را در محافل حسینی و مجالس ذكر مصیبت دیده اند، آنچه را هم اكنون عرض می كنم، نیك به یاد می آورند. از ویژگیهای صاحب الغدیر، عشق و ولای كامل او بود نسبت به آل محمد «ص»، عشقی زبانزد و مشهور، كه می توان گفت «الغدیر» نیز اثری است از آثار این عشق بیكران. و از این میان كششی داشت ویژه، به شنیدن و تأمل در مصائب حضرت امام حسین «ع» و اصحاب او. و بس حماسه وار و دردخیز، با صدای بلند، بر مصائب آل محمد می گریست. و بسیار اتفاق می افتاد كه اهل منبر و نوحه خوانان و دیگر حاضران و مستمعان از مشاهده ی انقلاب حال او به هنگام ذكر مصیبت، منقلب می شدند و چونان خود او از سر درد می گریستند. راستی در محفلی كه او بود و ذكر مصائب آل محمد «ص» می رفت، می گفتی یكی از آل محمد خود در آن مجلس حاضر است. و این حالت هنگامی بیشتر اوج می گرفت كه گوینده ی مصیبت، به نام بانوی اكرم حضرت فاطمه ی زهرا- سلام الله علیها- می رسید. اینجا بود كه خون در رگهای پیشانی او متراكم می شد و گونه هایش افروخته می گشت، و چونان كسی كه از ظلمی كه بر ناموس او رفته است در برابرش سخن گویند، از چشمانش، همراه اشك بی امان، شعله ی آتش بیرون می زد.

با این همه، صاحب الغدیر، از نوع محافل و مجالس مذهبی خشنود نبود، و از برخی از آنها دلی پر خون داشت: از ابتذال برخی از این مجالس، و اینكه بیشتر گویندگان از حدیث و معارف دینی اطلاع كافی ندارند، از تقوای موضعی برخوردار

[صفحه 299]

نیستند، و از تاریخ حوادث و زندگانی ائمه ی طاهرین و فلسفه ی درگیری آنان با قدرتهای ستمگر زمان و فرهنگ انقلابی شیعه ناآگاهند. از این همه رنج می برد و درد می كشید. و از سخنان نامستند و نامناسب اهل منبر، و تعبیرات سبك و خالی از حشمت برخی از روضه خوانان، به عنوان یك حماسه بان بزرگ، احساس دردی عمیق می كرد. از خود وی شیندم كه می گفت، در یكی از مجالس عمده ی تهران، در ایام عزاداری، شركت كرده بودم، در وسط منبر- با اینكه كاری زننده بود- برخاستم و بیرون آمدم، چون نشستن و گوش دادن به آن حرفها را حرام دانستم.

- تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل-

این قسمت را هم برای این نوشتم تا بدانند كه انتقاد به حق، و انتقاد از موضع دینی- حتی بر امور دینی و به نفس ملاكات دینی- واجب است و ترك آن حرام، و مثل صاحب الغدیری چنین می اندیشیده است. پس كسی كه دین دارد و بصیرت دینی، نباید كار دین را به دست هر كس رسید بدهد و به دست عوام بسپارد، و نباید از این وضع خوشحال باشد. بلكه به حكم وظیفه ی عقلی و دینی، نباید این وضع را تحمل كند. و معلوم است كه مراد از «عوام» فلان زارع یا كارگر نیست، عوام در مسائل دین، یعنی هر كس دارای تخصص و شناخت معارف اسلامی نیست، حالا هر كه گو باش.



صفحه 299.